«من به‌شدت به شانس اعتقاد دارم و فکر می‌کنم هرچه بیشتر تلاش کنم، شانس بیشتری دارم».

– توماس جفرسون

بعضی از افراد خود را در سیطره‌ی لغاتی چون شانس، سرنوشت، کارما و … اسیر می‌کنند. این افراد فکر می‌کنند که تأثیر و کنترلی بر روند زندگی ندارند و درنتیجه مسئولیتی در قبال رخدادها از خود نشان نمی‌دهند. این افراد معمولا از عبارات و جملات این‌چنینی استفاده می‌کنند:

  • باورت نمیشه چه اتفاقی برام افتاد.
  • کاری از دستم برنمی‌اومد.
  • خیلی ناعادلانه‌ست.
  • تقصیر من نبود.

البته همه‌ی ما تا حدودی از این عبارات استفاده می‌کنیم، اما بعضی از افراد خود را کاملا در کنترل و تحت تأثیر عوامل خارجی می‌بینند. چنین تفکراتی در تیم کاری شما باعث می‌شود با مشکلات زیادی روبه‌رو بشوید و جایی برای تلاش باقی نگذارید.

افرادی که چنین تصوراتی دارند، خود را در تصمیم گیری و اقدام کردن ناتوان می‌بینند پس کاری انجام نمی‌دهند. در مقابل افرادی که وجدان کاری دارند، به امید کسب نتایج مثبت و پاداش‌ها، انگیزه زیادی دارند و تلاش می‌کنند. اما گروه مقابل معتقدند که قربانی شرایط هستند و درنتیجه هیچ اقدامی نمی‌تواند برای آنها رهاورد مثبتی داشته باشد. افراد فعال و سالم سعی می‌کنند شرایط را تغییر بدهند و کنترل امور را در دستان خود بگیرند. در چنین مواقعی رفتار شما در مقابل اعضای تیم‌تان باید این‌طور باشد:

  • به آنها یاد بدهید که با تحلیل مسئله، نقاط ضعف و منفی را پیدا کنند و از آنها درس بگیرند. نباید بر ناکامی‌ها به‌عنوان شکستی غیرقابل مهار تأکید کرد.
  • به آنها یاد بدهید که نتایج حاصل از تصمیم‌گیری‌ها را پیش‌بینی کنند. در این صورت به‌جای اینکه نتایج حاصل از هر کاری به‌عنوان «اتفاق» قلمداد بشود، به‌عنوان «نتیجه‌»ای شناخته خواهد شد که حاصل تصمیم‌گیری افراد است.

برای اینکه وجدان کاری را در خود تقویت کنیم، باید مسئولیت‌پذیری پیشه کنیم، نه اینکه خود را به گرداب رویدادها و باد بی‌سامانی‌ها بسپاریم تا ما را به هر سو که می‌خواهند، ببرند.

 

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *