برخورداری از امکانِ تصمیمگیری میتواند فوقالعاده باشد، اما چند نکتهی منفی هم دارد. کارکنان دانش کافی در مورد تصمیمات مختلف در سطوح متفاوت را ندارند؛ این امر میتواند موفقیت شرکت را تحتالشعاع قرار داده و چه بسا اختلافات درونی بیشتری هم بهبار بیاورد. داشتن دانش اندک میتواند ناشی از عدم آموزش کافی یا حتی به خاطر این باشد که یک کارمند صلاحیت لازم برای انجام وظیفهی خاصی را ندارد. برای مثال، مدیر گروه فروش احساس میکند باید در بخش فناوری اطلاعات هم مشارکت داشته باشد. بنابراین همزمان با اقدام در گروه فروش، تصمیمات ضعیفی هم در بخش فناوری اطلاعات میگیرد. این مدیر گروه مطمئنا با کارکنان بخش فناوری اطلاعات اختلاف هم پیدا خواهد کرد.
۵. تکبر
وقتی به کارمندان قدرت داده میشود، سطح اعتمادبهنفسشان بسیار افزایش پیدا میکند. اگر چه اعتمادبهنفس داشتن خیلی خوب است، اما بخش بد ماجرا آنجاست که اعتمادبهنفس بیشازحد هم چیز خوبی نیست. در این حالت اعتمادبهنفس آنقدر بالا است که شخص مورد نظر خط قرمز را رد میکند و به سمت تکبر پیش میرود. برخورد با آدمهای متکبر بسیار دشوار است. در جهت درستی حرکت نمیکنند و باعث میشود در آینده نافرمان شوند. وقتی با چنان محیطی کار میکنید، ممکن است عوارض آن دامن همهی کارکنان را بگیرد و همگی نسبت به سطح بهرهوری و شغلشان ناراضی بشوند.
۶. خطرات امنیتی و محرمانگی
یکی از نتایج اینکه کارمندان توانمند میشوند، این است که در نهایت اطلاعاتی را بهاشتراک میگذارند که قرار نیست کسی از آنها خبر داشته باشد. این تبادل ایدهها و اطلاعات باعث میشود کارمندان احساس اهمیت و ارزشمندی بکنند. اطلاعات زیادی وجود دارند که آزادانه با سایرین بهاشتراک گذاشته میشوند. وقتی پای امنیت و محرمانگی بهمیان میآید، خطر زیادی متوجه شرکت بوده و به همهی طرفهایی که معمولا هیچگونه دسترسی به آن نوع اطلاعات ندارند نشت میکند.
حالا که جوانب مثبت و منفی توانمندسازی کارکنان را میدانید، امیدواریم بتوانید تغییرات مدنظرتان را در محیط کار ایجاد کنید. همیشه بهخاطر داشته باشید که هر مفهوم و سیستمی هم مزایا و هم معایب خودش را دارد. ایجاد تعادل کامل برعهدهی شماست.
دیدگاهتان را بنویسید