- اهداف باید با ماموریت و استراتژی سازمانی انطباق داشته باشند. - اهداف باید برای تک تک افرادی که مسوول انجام آن هستند، پذیرفته شده باشد تا برای آنها اهمیت قائل شوند. -
بایدها: میان اهداف افراد و اهداف گستردهتر سازمان، ارتباط برقرار کنید؛ به کارکنانتان نشان دهید که شما نیز در دستیابی به اهداف آنها شریک هستید؛ از علایق شخصی
با کارمند خود صحبت کنید که چه اتفاقی افتاده و به نظر هر یک از شما، چه اشکالی وجود داشته است. اگر مشکل در کنترل او بوده، بخواهید تا راهحلی را که در مورد آن صحبت
استوارت دی فریدمن (Stewart D. Friedman)، استاد تمرین مدیریت در دانشکدهی وارتون و مؤلفِ کتاب «رهبری مطلق: رهبر بهتری باشید تا زندگی غنیتری داشته باشید»، معتقد است: «اگر به
لیندا هیل میگوید: «اغلب با مشکل مواجه میشویم زیرا این پیام را به آنها نمیرسانیم که ما نیز در دستیابی به اهدافشان با آنها شریک هستیم. فقط در زمان بررسی یا پایان
با کارکنانتان ارتباط برقرار کنید تا آنها به راحتی بتوانند در زمانهایی که با مشکل مواجه میشوند به شما مراجعه کنند. اگر کارمندتان با مانعی پیشبینینشده مواجه
از کارمند خود بخواهید که هدف خود را به وظایف تقسیم کند و اهداف موقتی را تعیین کند، بهویژه اگر هدف او، پروژهای بلندمدت یا بزرگ است. از کارکنان خود بپرسید که مراحل
از کارکنان خود بخواهید تا اهدافی را که مستقیما به رسالت سازمان کمک میکنند، بیان نمایند. پس از آنکه آنها اهداف اولیه را پیشنهاد دادند، در مورد این مسئله بحث کنید که
از آنجا که شکست در دستیابی به اهداف میتواند برای شما، کارکنانتان، تیم شما و همچنین در سطحی گستردهتر، برای سازمان عواقبی به دنبال داشته باشد، باید میان میزان
کمک کردن به کارکنان در تعیین و دستیابی به اهدافشان، بخش مهمی از وظایف هر مدیر محسوب میشود. کارکنان باید بدانند که کار آنها چگونه برای دستیابی به اهداف بزرگتر