این قانون طلایی که می‌خواهم با شما در میان بگذارم، مختصر و مفید و اثرگذار است: «طوری با دیگران رفتار کن که می‌خواهی با تو رفتار کنند.» این قانون قدیمی را از بچگی در ذهن داشته‌ایم و آثارش را هم در زندگی شخصی‌مان دیده‌ایم. اما وقتی پای دنیای کسب‌وکار به میان می‌آید، این قانون را آن‌قدرها هم به کار نمی‌گیریم.

بله، همه‌ی ما دوست داریم ادعا کنیم که این قانون را سرلوحه‌ی زندگی کاری خود قرار داده‌ایم، اما آیا واقعا همین‌طور است؟ آیا همیشه سعی می‌کنیم اصول اخلاقی را هم در همان جهت اهداف مالی‌مان پیش ببریم؟ آیا هرگز به اندازه‌اي که مثلا به مستندات مربوط به بازگشت سرمایه توجه می‌کنیم، به اخلاقیات هم توجه دقیق کرده‌ایم؟

می‌توانیم مفاهیم اخلاقی را خیلی راحت، نسبت به دیگر حوزه‌های کسب‌وکار دست کم بگیریم. یا اینکه می‌توانیم اسناد مربوط به ارزش‌های کسب‌وکار را پر کنیم از این مفاهیم، ولی در فرایندهای روزمره هیچ جایگاهی برای‌شان قائل نشویم. اما واقعیت این است که باید اصول اخلاقی را با موفقیت بلندمدت شرکت گره بزنیم. این دیگر از آن مفاهیم ناکارآمدی نیست که در دنیای واقعی کسب‌وکار هیچ جایگاهی ندارند.

 

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *