این فاز سرشار از احساسات متناقض است. نخستین گروه مشتریان که البته خیلی هم اهمیت دارند به سراغتان آمدهاند، اما تعدادشان آنقدری نیست که برای پرداخت همهی صورتحسابهایتان یا حتی بخشی از آنها کافی باشد. اگرچه شروع کردهاید به اینکه ایدهی کسبوکارتان را ثابت کنید، شاید هنوز حس خوبی نداشته باشید، چون همچنان خیلی عقب هستید و دارید با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنید.
بزرگترین مانع این فاز غلبه بر تردیدهای درونی است، چون یک بار دیگر به ارزش فعالیتی که شروع کردهاید شک خواهید کرد. آیا تا به الآن فقط ثابت کردهاید که میتوانید تعداد معدودی مشتری جذب کنید یا برعکس نشان دادهاید که یک کسبوکار پرتوان در حال شکلگیری است؟ واقعیت این است که خودتان هم نمیتوانید تا مدتی به جواب قطعی برسید و این خاصیت زندگی استارتاپی است. در سالهای اولیهی راهاندازی کسبوکار، شاید حتی کوچکترین نوری هم از انتهای مسیر به چشمتان نخورد که چراغ راهتان کنید.
اما در این قبیل شرایط چه باید کرد؟ توصیهی ما این است که به دنبال مشتریان جدید باشید، اما یادتان نرود که بیشترین زمان را به سرویس دادن به نخستین گروه مشتریانتان اختصاص دهید. در ضمن، طوری کارشان را راه بیندازید که انگار معیشتتان به فعالیتی که انجام میدهید وابسته است. بر اساس پژوهشی که در سال ۲۰۱۴ توسط شرکت مخابراتی وِرایزون (Verizon) با همکاری نشریهی آنلاین اِسمال بیزنِس تِرِندز (Small Business Trends) انجام شد، ۸۵ درصد صاحبان کسبوکارهای کوچک، مشتریانشان را از طریق تبلیغات دهان به دهان به دست آورده بودند. پس این طور که به نظر میرسد جلب رضایت نخستین گروه مشتریان نقش بسزایی در پا گرفتن کسبوکارهای کوچک دارد.
دیدگاهتان را بنویسید