بعد از اینکه اجرای ایدهیتان روی غلتک افتاد، به فاز دوم وارد خواهید شد، یعنی مرحلهی چسبیدن به کار. این مرحله برای بعضیها به معنی دل زدن به دریاست، یعنی بیرون آمدن از شغل ثابتشان، از جیب خرج کردن و خلاصه در پیش گرفتن هر اقدامی که شاید در موفقیت کسبوکارشان مؤثر باشد. اما همین مرحله برای بعضی دیگر به این معنی است که شغل تماموقت فعلیشان را داشته باشند و در کنارش کسبوکار خودشان را هم راه بیندازند.
در هر کدام از این دو دسته که قرار داشته باشید، مجبورید همه روزه با احساس تنهایی و آسیبپذیری بجنگید، چون کلی کار اضافه انجام میدهید اما هیچ نتیجهای نمیبینید. چنانچه از آن دسته افرادی هستید که به خاطر راهاندازی کسبوکار خودتان از شغل ثابتی که داشتید دست کشیدهاید، حتما یک وقتهایی حسرت روزهایی را میخورید که امنیت شغلی داشتید و حقوق ماهیانه دریافت میکردید. اگر هم از آن دسته افرادی هستید که شغل ثابتتان را ترک نکردهاید، حتما مدام از خودتان میپرسید که واقعا این همه وقت، انرژی و فداکاری ارزشش را دارد؟
کلید گذر از این فاز در پذیرش مفهوم پاداش دیرهنگام قرار دارد. درست است که تا همین الآن هیچ موفقیتی در کسبوکارتان ندیدهاید، اما این تأخیر به معنی شکست نیست، فقط اینکه هنوز به نقطهی موفقیت نرسیدهاید. موفقیت دیرتر حاصل خواهد شد و لازم است به این باور ایمان داشته باشید. فعلا هدفتان این باشد که روی کارهای زیربنایی تمرکز کنید و مقدماتی را که موفقیت دلخواهتان را تسهیل خواهند کرد فراهم نمایید.
دیدگاهتان را بنویسید