مهم نیست در چه صنعتی فعالیت می‌کنید یا آن صنعت چقدر «ملال‌آور» یا خوشایند است، چون هرچه باشد باز هم گوشتی روی این استخوان‌های سفید پیدا می‌شود که بشود آن را در اجاق بازاریابی محتوایی کباب کرد. تنها کار لازم این است که از چشم‌انداز صحیحی به کل قضیه بنگرید.

البته من هم موافقم که اغلب افراد هیچ علاقه‌ای به میخ، بتون و سازه‌های چوبی ندارند، اما آنچه برای آنها واقعا اهمیت دارد، کل ایده‌­ی تملک خانه‌ی آرزوهای‌شان است. خانه تنها توده‌ای از آجر و سیمان و یا جایی که وسایل‌تان را آنجا می‌گذارید نیست. خانه می‌تواند نمادی از کمال و خوشبختی باشد. خانه می‌تواند محلی باشد که اعضای خانواده دور هم جمع می‌شوند، رشد می‌کنند، یاد می‌گیرند که چطور اهداف و دستاوردهای خود را با یکدیگر سهیم شوند و هر روز، هر هفته و هر ماه در آن دوست‌داشتنی‌‌ترین­ و ماندگارترین خاطرات‌‌‌‌‌شان شکل می‌گیرد. خانه می‌تواند همه‌چیز و هیچ‌چیز باشد، این دیگر به نحوه‌ی نگرش شما بستگی دارد. همان­طور که مدتی پیش داگلاس آدامز گفته بود: «ویلای ساحلی تنها یک ملک نیست، بلکه یک حس و حال است.»

ایده­‌ی کلی بازاریابی محتوایی در تولید ارزش افزوده‌ای است که روی محصولات و خدمات‌تان خلق می‌کنید. پس به یاد داشته باشید، با اطمینان می‌توان گفت که توصیفِ فرایند ساختنِ خانه‌ قرار نیست به شما درآمد جدیدی بدهد یا پول پرداختی مشتری باشد، بلکه به مشتریان­ روایت‌هایی از موفقیت عرضه می‌کند که خوشبختی و ارزش جدیدی را در معامله با شما تجربه خواهند کرد و احتمال قریب به یقین هم چنین خواهد بود.

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *