لایک گوتریج 2، مدیریت کارراهه را فرایندي توصیف میکند که از طریق آن افراد راهبردهـا واهداف مسیر شغلی خود را توسعه داده، اجرا و نظارت میکنند
گرینهاوس و کالانان معتقدند : مدیریت کارراهه فرایند در حال رشدي است کـه از طریـق آن فرد:
1- اطلاعات مرتبط با خود و محیط شغلی خود را جمع آوري می کند ؛
2- تصویر واضحی از استعدادها، علاقه ها، ارزشها، سبک زندگی و همین طور از شـغل وسازمان دلخواه خود را ارائه می کند؛
3- اهداف واقعی کارراهه را براساس این اطلاعات توسعه میبخشد؛
4- استراتژي خاصی را براي دستیابی به این اهداف طراحی و اجرا میکند؛
5- بازخورد لازم را در زمینه اثربخشی استراتژي و اهداف براي ارتقاي تصمیم گیري به دست می آورد.
در ایده سنتی مسیر شـغلی (در محـیط کـسب و کـار) بـراي بـسیاري از افـراد، یکـسري ترفیعات و یا تنزلهاي تقریباً اتوماتیک، ایجاد می شود و ایـن ترفیعـات و انتقالات براي آنها،متداول ترین شکل بی ثباتی به شمار می آید
اما مدیریت، امروزه با زمینه هاي کاملاً متفـاوتی مواجـه اسـت و بنـابراین نیـاز است تا مدیریت کارراهه در دو سطح فردي و سازمانی بررسی شود. این موضوع نه تنها به دلیل تفاوت در نقشها، بلکه به دلیل وجود تفاوت در انتظـاراتی است که هر دو طـرف (فرد وسازمان) نسبت به همدیگر دارند؛ درحالی که کارفرمایان و مدیران در تغییر مشاغل امتیـازویژه مدیریتی دارند، کارکنان نیز به دلیل موقتی بودن تعهد استخدامی در یـک موقعیـت نامناسب قرار میگیرند. آنها نمی توانند مدت طولانی به سازمان در زمینه هدایت کارراهه خود اعتماد کنند.
گرینهاوس و کالانان در این مطالعه بر چهار شاخص مدیریت مسیر شغلی تأکید دارند که عبارتند از: یادگیري، هدفگذاري، استراتژیهاي مسیر شغلی و تصمیم گیري مسیر شغلی.

 

کلمات کليدي : ،

نسرين رضاجو

مديرداخلي و معاون اجرايي مدرسه غيردولتي فردوسي. سابقه ٨سال فعاليت كاري

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *