هدف از این راهبرد، کمک به کارکنان تازهکار است تا مسیر شغلی خود را پیدا کنند. قطعا بدون هدف گذاری نمیتوان یک مسیر شغلی طراحی کرد؛ اما گاهی افرادی که هدفی هم دارند، چنان در پیچوخمهای کار گرفتار میشوند که هدف خود را فراموش میکنند.
مثلا یک کارمند بلندپرواز ساعتها و روزها وقت صرف یک پروژه کرده بود. نتیجه رضایتبخش بود اما وی به قدری خسته شده بود که اعلام کرد نمیخواهد در چنین کاری باقی بماند. مدیر او با مداخله مناسب، به آن کارمند یادآوری کرد که چرا او از ابتدا به آن پروژه پیوسته است. مدیر پروژه با پرسیدن سؤالات مناسب به او یاری رساند تا دوباره اهداف خود را به یاد آورد و انگیزه خود را بازیابد.
آن مدیر چنین سؤالاتی پرسید:
- در چه وضعیتی قرار داری؟
- دوست داشتی اوضاع چطور میبود؟
- چه کاری میتوانی انجام دهی تا به وضعیت مطلوب برسی؟
به فرد تازهکار نشان دهید که چگونه میتواند وضعیت موجود و وضعیت مطلوب را از یکدیگر تمیز دهد و بهسمت وضعیت مطلوب حرکت کند. در این موقعیت، از بیان تجربیات شخصی خود و انتظارات دیگران پرهیز کنید.
اگر او هنوز هدف روشن و مشخصی ندارد، به او انگیزه لازم برای کسب تجربه در حوزههای مختلف جهت پیداکردن هدف و مسیرش را بدهید.
دیدگاهتان را بنویسید