کارآفرین تلاش نمی‌کند تا با تغییراتی اندک و بهینه کردن سیستم فعلی کاری را انجام دهد، بلکه به جای آن یک راه کاملا جدید را برای حل مشکلات پیدا می‌کند. امیدیار و اسکال فروش گاراژی را بهینه نکردند. جابز و وازنیاک الگوریتم‌ها را بهبود ندادند تا سرعت توسعه‌ی نرم‌افزار خاصی را بالا ببرند. اسمیت نیامد راهی برای حمل موثرتر اجناس به سبک شرکت‌های مرسوم حمل کالای آن دوران ایجاد کند. هر کدام از این افراد راهی کاملا جدید و خلاقانه برای غلبه بر مشکلات پیش رو به وجود آورد.

وقتی مشاهده‌ی فرصت و شرایط موجود راهی جدید را به کارآفرین الهام کرد، او مستقیما وارد عمل می‌شود. کارآفرین به جای اینکه منتظر دیگران باشد تا مداخله کنند یا کسی بیاید مشکل را حل کند، خودش مستقیما با خلق سرویس یا محصول و پذیرش ریسک آن وارد عمل می‌شود. جابز و وازنیاک در مخالفت با پردازنده‌ی مرکزی کمپین راه نینداختند یا مردم را به سرنگونی فناوری اطلاعات تشویق نکردند. آنها کامپیوتری شخصی اختراع کردند که به کاربران کمک می‌کرد از شر پردازنده‌ی مرکزی خلاص شوند. «آن مور» کتابی ننوشت تا در آن به مادران بگوید چگونه در زمان کم کار بیش‌تری را انجام دهند. او آغوشیِ نوزاد را به وجود آورد تا والدین بتوانند نوزادان خود را حمل کنند و در عین حال دو دست‌شان خالی باشد تا به کارهای دیگر رسیدگی کنند. البته کارآفرینان مجبورند از تاثیر دیگران استفاده کنند. اول سرمایه‌گذاران که می‌توانند از دوستان یا خانواده باشند، سپس هم‌تیمی‌ها و کارکنان تا بیایند و با آنها کار کنند و در نهایت مشتری به منظور خریداری ایده‌ها و ابداعات. این موضوع با موضوع تعهد کارآفرین بر اقدام مستقیم متفاوت است.

 

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *