تعريف متداولي كه بسياري از انديشمندان مديريت در مورد اثربخشي انجام دادهاند عبارتست:«اثربخشي ميزان رسيدن به اهداف سازماني را گويند». سازمان ميتواند اهداف متعددي را فراسوي خود قرار دهد، اهدافي مانند: رضايت كاركنان، رضايت مشتريان(ارباب رجوع)، كيفيت
توليدات و خدمات و … اثربخشي خود را با ميزان تحقق اهداف تعيين شده، بسنجد.اثربخشي توجه به بازده يا ستاده صحيح و مناسب است. اثربخشي معناي كيفيت را در خود نهفته دارد. كارايي يعني از دادههاي(منابع) سازمان به نحوي مطلوب و شايسته در زماني كم و با هزينهاي پائين و به عبارت ديگر با ريخت و پاش كمتر استفاده نمائيم.اثربخشي ميتواند با اجراي موارد زير تحقق مييابد:
1- حذف كارهايي كه هيچكس نبايد انجام دهد.
2- تفويض مناسب اختيار به كاركنان جهت انجام امور سازمان.
3- كارهايي كه باقي ميماند بايد توسط شما(مدير) انجام شود.
حال كه با تعريف اثربخشي و كارايي آشنا شديم نقد كوتاهي به مدد اثربخشي، بر كارايي مينگاريم. سوالي در اينجا مطرح است، تا چه ميزان ميتوانيم كارائي را دنبال نمائيم؟ آيا كارمندي كه تعداد ارباب رجوع بيشتري را خدمت ميدهد هميشه خوب است؟ از نظر تعريف كارايي پاسخ مثبت است. اما اگر اهداف سازمان داشتن كاركناني با روحيه سالم و شاداب، كيفيت خدمت به ارباب رجوع، كاهش فشارهاي رواني و تنشهاي شغلي بر كاركنان باشد و خدمت كارمند به تعداد ارباب رجوع بيشتر از يك حد موجب مخدوش شدن اهداف مذكور شود، آنوقت پاسخ چيست؟ بايد به ميزاني كه به اين اهداف آسيبي وارد نشود كارايي را ادامه دهيم. بنابراين نوار كارايي تا جايي بايد كشيده شود كه به اثربخشي سازمان لطمهاي وارد نكند.
بر گرفته از : جزوه آموزشی
افزایش بهره وری و کارایی کارکنان
تهیه کنندگان:
مهندس سیداحمد تبعیدیان
شاهوردی
دیدگاهتان را بنویسید