ذهن ما بهگونهای ساخته شده است که باید دلیلی برای انجام کارها داشته باشد. تصور کنید از یکی از اعضای خانوادهتان میخواهید کاری برای شما انجام بدهد. اولین سؤالش درباره دلیل درخواست شما خواهد بود. این بهمعنی بیاعتمادی او به شما نیست، بلکه فقط میخواهد دلیلی برای انجام این کار داشته باشد. اگر دلیل را به او نگویید و فقط بخواهید آن کار را بهخاطر شما انجام بدهد، ممکن است قبول کند، اما در طول کار ذهنش درگیر پیداکردن دلیلی موجه خواهد بود. او آن کار را «برای شما» انجام میدهد و این به چرایی او تبدیل میشود.
برای اینکه کارمندان انگیزه داشته باشند، باید دلیل و اهمیت کارشان را بدانند. باید متوجه باشند که کارشان برای تیم و سازمان چه نتیجهای دارد. زمانی که موفقیتی در سازمان به دست میآید، تمام کارمندانی که در رسیدن به این موفقیت نقش داشتهاند، مثل وقتی خودشان به هدفی دست پیدا کرده باشند، خوشحال خواهند شد.
۴. رفتارهای ضدونقیض و بیمسئولیتی مدیر
چند نمونه از رفتارهای مدیریتی که باعث تضعیف انگیزه و روحیه کارکنان میشوند:
- مدیر فقط چند روز در هفته به محل کار میآید، دیر میرسد و زود میرود، اما از کارمندان انتظار اضافهکار دارد. اگر کارمندی نتواند در ساعات کاری وظیفهاش را به پایان برساند، باید ادامه آن را در خانه انجام بدهد.
- یکی از کارمندان سازمان درخواست استخدام نزدیکانش را دارد، اما متوجه میشود بهدلیل سیاستهای داخلی سازمان امکان استخدام آشنایان وجود ندارد، اما در همان زمان متوجه استخدام همسر یکی از مدیران سازمان میشود.
- مدیر تعهدی به فرهنگ و ارزشهای سازمانی ندارد، اما از کارمندان میخواهد مطابق با اصول و ارزشها رفتار کنند و اگر غیر از این باشد، آنها را توبیخ میکند.
- اتلاف وقت در سازمان ممنوع است و کارمندان فقط ۲ ساعت در وسط روز زمان استراحت دارند، اما مدیر تمام روز کاری خود را به بازی با تلفن همراهش میگذراند.
مدیران هم جزو اعضای سازمان هستند و باید به اندازه سایرین کار کنند؛ حتی گاهی لازم است بیشتر از دیگران کار کنند تا سازمان را به اهداف تعیینشده برسانند. زمانی که مدیر پابهپای کارمندان سازمان فعالیت کند، آنها انگیزه میگیرند و برای رشد سازمان تلاش میکنند.
دیدگاهتان را بنویسید