رویکرد آرمانگرایانه سومین رویکردی است که میتوانیم از آن برای طراحی و تدوین استراتژی استفاده کنیم. شاید بهترین تعریف برای این رویکرد در این عبارت معروف نهفته باشد: “بهترین راه برای پیشبینی آینده، خلق آن است”
شرکتهایی که اعتقاد محکمی به تواناییهایشان برای خلق یا بازآفرینی محیط دارند، از رویکرد آرمانگرایانه برای طراحی و تدوین استراتژی استفاده میکنند و از طریق کسب جایگاه نخست در معرفی محصولات یا مدلهای کسبوکار جدید و متحولشده به موفقیت دست پیدا میکنند. مدیران این سازمانها با وجود اینکه ممکن است محیط برای دیگران نامطمئن به نظر برسد، فرصتهای واضحی برای خلق بخشهای جدیدی از بازار یا برهمزدن بخشهای موجود مییابند و برای تحقق این فرصتهای محتمل دست به اقدام میزنند. برای مثال، زمانی را در نظر بگیرید که گوشیهای هوشمند و لمسی برای اولین بار در دسترس مشتریان قرار گرفت و جای مدلهای متنوع از برندهایی مانند نوکیا را به سرعت تصاحب کرد.
در رویکرد آرمانگرایانه سه گام از اهمیت کلیدی برخوردار است: نخست اینکه باید با مطالعۀ روندهای عمده، بهکارگیری تکنولوژیهای جدید یا پاسخگویی به نیازهای ارضانشده و پنهان مشتریان، فرصتها را تجسم و ترسیم کنید. دوم، باید نخستین شخصی باشید که شرکت یا محصولی را برای تحقق این چشمانداز خلق میکند. و سوم اینکه، باید در حالیکه روی دنبالکردن یک هدف مشخص پافشاری میکنید، در برابر روشهای غلبه بر موانع پیشبینینشده نیز منعطف باشید.
مفاهیم و ابزارهایی که در تدوین استراتژی با این رویکرد مورد استفاده قرار میگیرند شامل مواردی نظیر استراتژی اقیانوس آبی، منحنی بهکارگیری نوآوری، نوآوری در ارزش و نوآوریهای برهمزننده میشوند. با وجود آنکه رویکرد آرمانگرایانه عمدتاً متناسب با کسبوکارهای نوپا و کارآفرینانه است، اما شرکتهای بزرگ و تثبیتشده نیز با توجه به روند فزاینده شکلگیری استارتآپها بیش از پیش نیاز به آشنایی با این رویکرد را دارند. هنگامیکه شرکتهای بزرگ خودشان را مرتباً در معرض تهدید از سوی استارتآپها و شرکتهای تازهوارد میبینند، حداقل نیاز دارند روش فکری این رقبای کوچک و آرمانگرا را بفهمند تا بتوانند نسبت به آنها واکنش نشان دهند یا حتی، در صورت تحقق شرایط قادر به پیشدستی باشند.
ادامه دارد
دیدگاهتان را بنویسید