طبق مطالعهی رابرت زاجونک (Robert Zajonc) که در سال ۱۹۶۸ انجام شد، اثر مواجههی انحصاری، یا «اصل آشنایی» زمانی به وقوع میپیوندد که «مواجههی مکرر فرد با شی محرک، نگرش
سوگیری ارابهی موسیقی شبیه تفکر گروهی است. در اینجا گرایش به شکل گیری عقیده یا انجام کاری خاص بر این مبنا در شما بهوجود میآید که سایرین نیز آن کار را انجام
این سوگیری باعث میشود افراد به شدت به اولین قسمتی که از اطلاعات میشنوند، تکیه کنند که این امر در تصمیمگیری و مذاکره بسیار معمول است. وقتی «نقطهی اتکا» را
در سال ۱۹۹۸، محققی به نام ریموند نیکرسون (Raymond Nickerson) در مقالهای سوگیری تاییدی را چنین تعریف کرد: «جستجو یا تفسیر شواهد به شیوههایی که نسبت به باورها، انتظارات یا
سوگیری شناختی چیست؟ در اوایل دههی ۱۹۷۰ میلادی، آموس تورسکی (Amos Tversky) و دنیل کانمن (Daniel Kahneman) این مسئله را که چرا مردم میکوشند در شرایطی خاص به صورت بیطرفانهای
شاید شما با سوگیری شناختی آشنا باشید، اما بسیاری از مردم از آن آگاهی ندارند و این مسئله موجب میشود تا جلساتِ مربوط به تصمیمگیری، در معرض مشکلات بسیاری قرار گیرند.