رهبری با فشار عجین است. فشار با خود استرس به همراه میآورد و به دنبال آن نیاز به رها شدن از این استرس حس میشود. متاسفانه اغلب اوقات ما برای فرونشاندن استرس به دنبال چیزهایی در دنیای بیرون از خودمان هستیم (الکل، مواد مخدر، داروها، ورزش بیش از اندازه، خرج کردن بیش از حد و…)، مواردی که هزینههای گزاف بلندمدتی مثل اعتیاد خواهند داشت.
۵. چه عقیدهای داشتید که با التهاب زیاد به آن باور داشتهاید و بعد متوجه شدید در قضاوت یا درک موضوع دچار خطا شده بودید؟
یک رهبرِ دارای هوش هیجانی بالا، رهبری است که دائم در تغییر و تحول است. تشخیص آنچه پیش از این بدان باور داشتهایم و هم اکنون آن را اشتباه میدانیم، به ما شکلی کمیاب از واقعبینی و عینیت را دربارهی آنچه در حال حاضر به آن اعتقاد داریم میدهد.
۶. در لحظات خلوت با خودتان پنهانی چه چیز یا چه کسی را مقصر شکستها و تقلّاهایتان میدانید؟
شاید این سوال ساده به نظر برسد، زیرا همهی ما میدانیم که جواب درست این است: «من مسئول زندگیام هستم.» اما این سوال دربارهی آن احساس و عقیدهی پنهانی است که به آن اذعان نداریم. اگر به این سوال صادقانه و «بدون اینکه خودتان را قضاوت کنید» پاسخ دهید، ممکن است به مسئلهای که هنوز لازم است روشن کنید، دست یابید تا بتوانید برای تغییر و تحول و تبدیل شدن به یک رهبر به مسیرتان ادامه دهید.
۷. اگر همین فردا فوت میکردید، کسانی که شما را دوست ندارند دربارهتان چه میگفتند؟
این سوال به ما کمک میکند از انگیزههای احساسی ناخودآگاهمان با خبر شویم. اغلب در عین حال که پرقدرت، سازمانیافته و تحت کنترل به نظر میرسیم، انگیزهی ناخودآگاهِ مبتنی بر ترسی هنوز در پس اعمالمان وجود دارد. این انگیزهی نهفته با پرسیدن این سوال به سطح خودآگاهی ما راه پیدا میکند. اینگونه میتوانیم دلایل کارهایی که انجام میدهیم را بهتر بفهمیم و خود را تحت کنترل بیشتری داشته باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید