اگر تصمیم به ایجاد یک برند کارفرمای قدرتمند دارید، ابتدا باید به چند پرسش اساسی پاسخ بدهید:
کدام یک از خصوصیات سازمان شما نزد کارکنان فعلی و بالقوه در شمار جذابترین و مجابکنندهترین ویژگیها قرار دارند؟
کدام ردههای شغلی را برای موفقیت سازمان خود حیاتی میدانید و چه اقداماتی را جهت جذب و حفظ مستعدترین نیروها در حوزههای کلیدی لازم میدانید؟
خصوصیات بارز و متداول کارکنان فعلی سازمان شما کدامند و به نظرتان کارکنان شما باید از چه خصوصیات دیگری در آینده برخوردار شوند؟
در حال حاضر در مورد اشتغال در سازمان خود چه طرز تفکری وجود دارد؟ این افکار چگونه روی استخدام استعدادهای برتر تأثیر گذار بودهاند؟
با پاسخ به این پرسشها میتوانید به یک دید کلی از وضعیت کنونی سازمان خود و انتظاراتی که از برند کارفرما در ذهن تصور کردهاید برسید و در مورد مراحل تحقق این هدف تصمیمگیری کنید. درک این موارد از ملزومات تدوین استراتژی برند کارفرما بشمار میآید.
معمولا فرماندهی برند کارفرما با واحدهای منابع انسانی، ارتباطات درونسازمانی و بازاریابی است، اما فراموش نکنید که همگی افراد شاغل در سازمان به ویژه تیم مدیریت ارشد در شکلگیری مؤثر برند کارفرما نقش موثری دارند. همسویی با مقولهی برند کارفرما را لزوما نمیتوان از کارمندان سازمان (در مقابل مدیران ارشد و تصمیمگیرنده) هم انتظار داشت؛ برند کارفرما باید با نگاهی واقعگرایانه نشاندهندهی رفتار حقیقی سازمان با کارکنان خود باشد. به عبارت دیگر، برند کارفرما فقط در صورتی به افزایش تعهد سازمانی خواهد انجامید که در فرهنگ حاکم بر سازمان نهادینه شود، در فضای حاکم بر سازمان همواره به صورت ناخودآگاه در وجود کارکنان جاری باشد و توسط یک تیم رهبری قوی که الگوی عملکردی و رفتاری سایرین است هدایت و پشتیبانی شود. اگر کارکنان به این نتیجه برسند که تیم مدیریتی سازمان به ارزشهای برند باور قلبی ندارد، حتی عالیترین کمپینهای ارتباطات درونسازمانی نیز قادر به ایجاد تحولات دلخواه در فرهنگ جاری سازمان نخواهد بود.
دیدگاهتان را بنویسید