شاید به نظر نکتهی سادهای باشد اما خیلی از مدیران وقتی که افرادشان خوب کار میکنند، از آنها قدردانی نمیکنند. این روزها همهی ما پرمشغلهایم و بیشتر آدمها بیش
این یک اصطلاح روانشناسی برای حالتی است که فرد «آخرین رخداد» را به عنوان مبنای اصلی تجزیه و تحلیل عملکرد کل یک سال گذشته قرار میدهد. بنابراین اگر اخیرا اشتباهی
این مورد معمولا نتیجهی مورد شماره ۱ است. خیلی از کارمندان و کارگرانی که اخراج شدهاند، میگویند که اصلا انتظار اخراج را نداشتهاند و ناگهان به آنها گفته شده است
بعضی از مدیران دوست دارند این جلسات را «در راه» برگزار کنند. مدیری را میشناسم که پرسنل فروش را سوار ماشین میکرد و در جاده، در حالیکه در صندلی مسافر نشسته بود به
بعضی مدیران با اینکه ۴ بار در طول سال از طرف منابع انسانی تحت فشار قرار میگیرند، معمولا هفتهی آخر سال، در عرض ۱۰ دقیقه سر و ته ارزیابی را هم میآورند. بیشتر
در دنیای زندگی سازمانی، هیچ چیزی به اندازهی ارزیابی عملکرد، ترس و وحشت رئیس و خشم و ناراحتی کارمندان را به دنبال ندارد. چند روز پیش با دوستی ملاقات داشتم که در یک
افراد، چه در مقام مدیر باشند و چه کارمند، چندان دربارهی مسیر شغلی خود فکر نمیکنند. اما حقیقت این است که در هر ارزیابی عملکرد (یا در جلسهی سالانهی دیگری) باید از
همهی ما مدیران خوبی را میشناسیم که دادن بازخورد منفی به کارکنان برایشان دشوار است. مدیرانی را هم میشناسیم که هیچوقت حرف خوب نمیزنند و فقط شکایت میکنند.
یکی از بروکراتیکترین چیزها در مورد جلسات ارزیابی عملکرد فرمهایی است که از سر وظیفه پر شده و برای منابع انسانی ارسال میشوند. در هر بار ارزیابی عملکرد، باید
در بسیاری از مواقع به خاطر مشکلات مالی و رکود اقتصادی، یک نفر ناچار است کار چند نفر را انجام دهد. در چنین حالتی اگرچه افراد از حفظ شغلشان خوشحال هستند اما کمکم
نمیدانید چند بار با مدیرهای تنبلی مواجه شدهام که گفتهاند: «ای بابا، افرادم میدونن سیاست من سیاست درهای بازه و میتونن هر وقت که اراده کنن دربارهی هرچی که