یک شرکت نرمافزاری نوپا به نام Z که پیشرفت خوبی را تجربه میکرد، این شانس را داشت که محصول نرمافزاری (ویجت) را از یک شرکت خدمات مالی بزرگ بینالمللی خریداری کند.
این شرکت خدمات مالی بزرگ، از این نرمافزار در هریک از کامپیوترهای شرکت (دهها هزار کاربر) استفاده کرده بود. درواقع نرمافزار فوقالذکر، امتحان خود را پس داده بود، اما بهعنوان بخشی از قرارداد، فردی که این نرمافزار (ویجت) را طراحی کرده بود، برای پشتیبانی و توسعهی آن باید تا مدتی معین به عضویت هیئت مدیره شرکت Z در میآمد. همهی این اتفاقات نیز زمانی درحال رخدادن بود که تب استفاده از اپلیکیشنهای مبتنی بر وب در شرکتهای مختلف بسیار بالا گرفته بود.
این محصول بینظیر بود، اما متأسفانه تنها در یک شرکت از آن استفاده شد؛ برخی افراد حاضر در شرکت Z قبل از خریداری این محصول رویکردی محتاطانه داشتند و به مدیران توصیه کردند که قبل از خریداری آن یک نیازسنجی درمورد این نرمافزار در بازار هدف صورت گیرد، اما این کار هرگز انجام نگرفت و منجر به خسارات سنگینی برای شرکت Z شد.
شرکت Z در آن زمان خط تولید دیگری داشت که از محل درآمدهای آن سالانه ۵۰ میلیون دلار به حساب شرکت واریز میشد که تمامی درآمد حاصل از فروش این نرمافزار برای توسعه و آمادهسازی عرضهی محصول جدید یعنی ویجت هزینه شد. اما میزان فروش سال اول ویجت کمتر از ۵۰۰ هزاردلار گزارش شد و این شرکت در فروش این محصول هرگز نتوانست به مسیر درست بازگردد و همین رویکرد اشتباه باعث شد که کمپانی Z هرگز به روند سودآوری سابق برنگردد و همواره در سایه رقبا باقی بماند. جالب اینکه شرکتی که اکنون خط تولید پر سود آن محصول را خریداری کرده، درحال یکهتازی در بازار است.
اما واقعا چه اتفاقی افتاد؟ چطور عرضهی محصولی از یک شرکت بزرگ خدمات مالی در بازار با شکست مواجه شد؟ شاید تصور اشتباه مدیران شرکت Z مبنی براینکه همهی کارها در شرکت خدمات مالی معروف انجام شده و آنها تنها با عرضهی این محصول، پول خوبی به جیب خواهند زد، موجب این ضرر هنگفت شده باشد. درحقیقت باید گفت که این محصول درواقع یک نرمافزار درون سازمانی بوده و شاید نیازهای اساسی بازار هدف را دربر نگرفته بود. شاید اگر مدیران شرکت Z کمی به خود زحمت میدادند و با انجام یک تحقیق مناسب در مورد نیازهای فعلی بازار، ویجت را روانهی بازار میکردند، این شرکت نجات پیدا میکرد.


دیدگاهتان را بنویسید