مغز ما این خاصیت را دارد که اطلاعات جدید را با اطلاعات قدیمی مقایسه کند و میان آنها ارتباط برقرار نماید. پس جای تعجب نیست که بیشتر ادراکات و تصمیمات ما بنابر فعالیتهای ناخودآگاه ذهنی صورت میگیرند. این نوع از ارتباط درواقع یادآوری وابسته به گذشته و اطلاعات قبلی است که از سوی حافظه صورت میگیرد. با تفکر دربارهی موضوعی خاص، ذهن به یاد چیزهای دیگر میافتد و به سمت فکر کردن به آنها هدایت میشود. پس اگر افکاری که با دیدن تبلیغات محصولتان در ذهن مخاطب شما شکل میگیرد مثبت و خاطرهانگیز باشند، گامی بزرگ به جلو برداشتهاید.
حتی ایجاد لبخندی ساده بر لب مخاطب، با دیدن تبلیغات ترغیب کننده شما بسیار مفید خواهد بود؛ لزومی ندارد که تبلیغ حتما حاوی شوخی و نمک ویژهای باشد، بلکه همین لبخند هم گاهی کفایت میکند و قادر است که واکنش مثبت مخاطب را نسبت به محصول شما برانگیزاند.
در مسیر توسعهی تدریجی هوش مصنوعی در دههی ۱۹۶۰، نوعی رایانه وجود داشت که عملکرد سلولهای به کاررفته در آن بهصورت تحریک هر سلول بهوسیلهی سلول دیگر صورت میگرفت. یعنی پاسخدهی هر سلول باعث تحریک سلول دیگر میشد و نهایتا برنامهای که شبیهسازی شده بود، نتیجهی لازم را ارائه میکرد. روانشناسی انسانها نیز به همین ترتیب عمل میکند. احساسات، ایدهها و اهداف افراد درمورد چیزهایی که میبینند و میخوانند با هم مرتبط است. به همین دلیل به کارگیری افراد معروف و مشهور در تصدیق و تأیید برندها بسیار مفید واقع میشود.
مردم مایل هستند تا به تبلیغاتی توجه کنند که از سوی مشاهیر ارائه میشود. چرا که با آنها با کیفیتهای گوناگونی در ارتباط هستند و آنها را میشناسند. و علاوهبر اینها به این افراد علاقهمند هستند. بهطور کلی وقتی مردم احساس میکنند که آنچه میشنوند صدای قدرت و مسئولیت است بهتر و دقیقتر به آن توجه میکنند.
دیدگاهتان را بنویسید