امروزه بدون وجود نوآوری نمی‌توان به موفقیت دست پیدا کرد. این تصور اشتباه است که نوآوری فقط برای شروع و راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار جدید مورد نیاز است و به محض اینکه کارها روی غلتک افتاد، دیگر احتیاجی به آن نیست. اگر می‌خواهید همواره با قدرت در بازار باقی بمانید، باید نوآوری را بخشی از شرح شغلی خود و کارمندان‌تان قرار دهید.

نوآوری در کسب‌و‌کار برای هر شرکتی معنای متفاوتی دارد. برای بعضی‌ها فقط به محصول مربوط می‌شود. برای این گروه، هر ایده‌ای باید به عرضه‏‌ی محصولی جدید به بازار منجر شود. گروهی دیگر نوآوری را به معنای تغییر می‌دانند، یعنی اگر پیشرفت‌هایی در زمینه‌ی سود‌دهی و بهره‌وری صورت گیرد، نوآوری ایجاد شده است. در دیدگاه دیگری نوآوری در به کارگیری دانش، منابع یا کالاها در مسیر و طریق تازه‌ای خلاصه می‌شود.

به این دلیل که تعریف واژه‌ی نوآوری مشکل است و در سازمان‌های مختلف، تعابیر متفاوتی از آن می‌شود، هنوز به درستی نمی‌دانیم از نوآوری باید چه انتظاری داشته باشیم و بدون وجود انتظارات روشن، تعیین شاخص‌های مناسب برای سنجش نوآوری کار دشواری می‌شود. به همین دلیل، شرکت‌ها باید تعریفی عملی از نوآوری در کسب‌و‌کار داشته باشند. شما باید بدانید که چطور می‌توانید برای مدیریتِ کسب‌وکارتان، برنامه‌ریزی منظم داشته باشید و مدام تصمیم‌های اتخاذ شده را ارزیابی کنید. فقط در این صورت است که شرکت شما می‌تواند نوآوری را نیز به ارزشی فرهنگی در سازمان تبدیل کند، ارزشی که می‌تواند راه و رسم خلاق بودن و موفق شدن را به کارکنان سازمان بیاموزد. اما نوآوری در کسب‌و‌کار فقط به صِرف ایده‌پردازی مربوط نمی‌شود، بلکه به سودمندی ایده‌ها برای هر شرکتی نیز ربط پیدا می‌کند. بنابراین، همیشه باید بتوانیم از منابع موجود برای توسعه‌ی ایده‌ها استفاده کنیم و به کارمندان بیاموزیم زمانی که ایده‌ای به ذهن‌شان رسید با آن چه کنند. به بیان دیگر، باید نوآوری را به عنوان بخشی از شغل هر کارمند تعریف کنیم.

 

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *