طبق بررسیهای انجام شده توسط کارشناسانی نظیر وایت “1””WHITE”، مونتانگو”MONTANGO”، احمد “AHMED” و فیرنزه “2””FIRENZE” رویکردهای تولیدی بکارگرفته شده موفق در سال 1989 عبارت بودند از برنامه های مشارکت کارکنان، مدیریت کیفیت فراگیر “TQM”تلقی تولید به عنوان یک سلاح رقابتی، ملحوظ کردن تولید در استراتژی شرکت، برنامه های کاهش فاصله زمانی از سفارش تا تحویل “LEADTIME REDUCTION”نگهداری پیشگیرانه، کنترل فرایند آماری، طراحی به کمک کامپیوتر، ساخت به کمک کامپیوتر و ماشینهای کنترل عددی. در این راستا، موفق ترین سیستم مدیریت تولید نیز، تولید بموقع بود. درصورتی که در بررسیهای انجام شده در سال 1995، رویکردهایی که برروی جوانب استراتژیک و انسانی تاکید داشتند، نسبت به رویکردهای کامپیوتری والگوریتمی طرفداران بیشتری پیداکرده بودند. طی بررسی سال 1995 وارتون “WHARTON”، وایت و رید “3””REID” رویکردهای موفق عبارت بودند از بهبودمستمر، مشارکت کارکنان، تضمین کیفیت فراگیر، تلقی تولید به عنوان یک سلاح رقابتی، ملحوظ کردن تولید در استراتژی شرکت، کاهش فاصله زمانی از سفارش تا تحویل، رسیدن به عیوب صفر “ZERO DEFECT”، گروههای کاری و قدرتمندی کارکنان. طی سالهای 1989 تا 1995، سیستم مدیریت تولید اهمیت بیشتری نسبت به قبل پیدا کرده بود و از اهمیت تکنولوژی تولید بهینه کاسته شده بود.
و اما طبق آخرین بررسیهای صورت گرفته بر روی 789 شرکت دارای بیش از 200پرسنل، بادرنظرگیری 27 رویکرد تولیدی، در سال 1997 توسط واکورکا “VAKURKA”و دیگران. “4” نتایجی طبق تصویر 1 حاصل شده است. در این تصویر میزان کارایی رویکرد مربوطه در مقیاس 1-7 می باشد; به طوری که 1 به معنای عدم کارایی و 7 به معنایی کارایی بسیار بالاست. شایان ذکر است که در این بررسی نظرات پرسنل کلیه رده های سازمانی لحاظ شده است.

کلمات کليدي : ، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *