برای خیلی از صاحبان کسبوکار و مقامات دولتی غرب، موفقیت اقتصادی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، هم تحسینبرانگیز است و هم گرداگرد آن را هالهای از ابهام پوشانده است. خودِ این موفقیتْ روشن و قابلسنجش است، اما علت آن چنین نیست. غربیها که بهدنبال علتی برای تبیین موفقیت و دستاوردهای اقتصادی ژاپن هستند، اغلب به سازوکار رازآلود ابرشرکتی ژاپنی چشم میدوزند، ابرشرکتی که از شکوه عمارتی حکایت دارد که از همکاری دولت و کسبوکار بنا شده است. غربیها این عمارت باشکوه را حاصل عزم راسخ ژاپنیها میدانند؛ آنها انتظار دارند از این عمارت، سیلی از معجزات صنعتی فوران کند. پیتر دراکر که مدتهاست متخصص حوزهی کسبوکار ژاپن شناخته شده است، در این مقاله به بررسی و رد این افسانه میپردازد. او استدلال میکند که چنین چیزی، حداقل بهشکلی که عموم باور دارند، وجود ندارد. دستاوردهای صنعتی ژاپن حاصل ساختاری بسیار قدرتمند نیست، بلکه ژاپنیها به این خاطر توانستهاند قلههای موفقیت اقتصادی و صنعتی را فتح کنند که بسیار بیشتر از هر کشور صنعتی دیگری موفق شدهاند قواعد اساسی مدیریت سازمانهای پیچیده در دنیای مدرن را تعریف کنند. ژاپنیها به این اجماع و توافق ضروری دست یافتهاند که باید در اقتصاد دنیا نقش مؤثری داشته باشند. برخلاف باور عموم که موفقیت اقتصادی و صنعتی ژاپن را به معجزهی ابرشرکت ژاپنی نسبت میدهد، باید گفت موفقیت رقابتیِ صنعت ژاپن حاصل اتحاد و هماهنگی فکر و عمل نیست، بلکه این موفقیت در نتیجهی چیزی بهدست آمده که فراتر از اینهاست: عادات رفتار سیاسی که در زندگی ملی ژاپنیها وجود دارد و برای تولید فعالیت اقتصادی مؤثر، از تنوع بهره میبرد.
chetor.com=منبع
دیدگاهتان را بنویسید