حقیقت این است که تقریبا همهی آدمها در مرحلهای از زندگی حرفهای خود، به رئیس خود بودن میاندیشد، اما برای موفقیت در این مسیر واقعا چه باید کرد؟ و آیا واقعا این همان مسیری است که میخواهید برگزینید؟
ایدهی خوداشتغالی، فرصتهای هیجانانگیزی مانند کنترل بهتر وقت و درآمد بسیار بالاتر را به دنبال دارد. احتمالا اینها دو انگیزهی اصلی برای افرادی هستند که تغییر از استخدام، به خوداشتغالی را مد نظر قرار میدهند.
اما خوداشتغالی هم چالشهای قابل توجهی دارد: مشتریان یا اربابرجوعهای خود را از کجا پیدا میکنید؟ آیا میتوانید مدیریت کسبوکار را همزمان با ارائهی خدمات به مشتریانتان کنترل کنید؟ چگونه میتوانید بدون وجود شبکهای حمایتی از همکاران در اطرافتان، از عهدهی این کار بربیایید؟
اگر جداً به خوداشتغالی فکر میکنید، ابتدا بنشینید و در مورد تصمیم خود فکر کنید. باید بازارتان را درست مورد بررسی قرار دهید و طرح عملیاتیِ دقیقی را از پایه تنظیم کنید. شاید بخواهید قبل از تصمیمگیری، حوزهی موردنظر را بررسی کنید و سپس در مسیری که به سمت اهدافتان برنامهریزی کردهاید، گام بردارید.
دیدگاهتان را بنویسید