مشتری در درجه‌ی اول اهمیت است. همیشه حق با مشتری است. با لبخند به مشتریان خوش‌آمدگویی کنید. تلفن را قبل از سومین زنگ پاسخ دهید.

 جملات اینچنینی در حوزه‌ی خدمات‌رسانی به مشتری متداول هستند؛ اما آیا زمانی که می‌خواهید واقعا خدمات را ارائه دهید، باز هم این قواعد مفیدند؟ آیا اگر به کارکنان خود آموزش دهید «وقتی مشتری وارد می‌شود، با خوش‌رویی به او خوش‌آمدگویی کنند»، این امر واقعا بر چگونگی رسیدگی کارکنان به پرسش‌های مشتریان تأثیر دارد؟

وقتی مشتری‌ای بی‌نهایت عصبانی‌ به شما می‌گوید بی کفایت هستید و کاری می‌کند که اخراج شوید، هم‌چنان باور دارید که «همیشه حق با او» است؟ هنگامی که رئیس‌تان در همان زمانی که مسئول قسمت مالی به صورت‌حسابی از عملکردتان در پایان امروز نیاز دارد؛ گزارشی از شما می‌خواهد، آیا احتمال دارد که تلفن را به جای آنکه روی پیغام‌گیر برود، قبل از سومین زنگ پاسخ دهید؟ احتمالا نه.

برای ارائه‌ی خدمات استثنایی به مشتری، پیروی از مجموعه‌ی قواعد کلیشه‌ای معمولا کافی نیست. بنابراین به جای قواعد، باید نگرش یا ساختاری فکری اتخاذ کنید که بر اساس آن راضی کردن مشتری، اولین هدف شما باشد.

اگر ساختار فکری خدمات‌رسانی به مشتری را اتخاذ کنید و به اهمیت آن ساختار فکری برای سازمان، شغل و رضایت شغلی خود پی ببرید، در مسیرتان به سوی موفقیت به خوبی عمل می‌کنید. در واقع، خدمات‌رسانی عالی به مشتری به تمایل حقیقی برای خشنود و راضی ساختن مشتری بستگی دارد.

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *