علیرضا شرف زاده در کتاب مدیریت منابع انسانی با رویکرد یکپارچگی و اعتماد سازمانی، بیان می‌کند که تقویت اعتماد و رفتارهای شهروندی سازمانی، عملکرد و کارایی سازمان‌ها را ارتقا بخشیده و بقای بلند مدت آن‌ها را تضمین می‌کند.

شناخت اثرات انواع مختلف اعتماد سازمانی بر یکپارچه‌سازی مدیریت منابع انسانی برای بسیاری از مدیرانی که در جستجوی افزایش اثربخشی هستند مفید بوده و تهیه مطالب علمی به زبان فارسی جهت استفاده دانشجویان، محققان، مدیران و سایر علاقمندان ضروری به نظر می‌رسد.

در طول چند دهه گذشته تغییرات مهم ساختاری و شیوه‌های سازمانی به گونه‌ای به وقوع پیوسته که تأثیرات عمیقی در محیط کار داشته است. در عصر اقتصاد مبتنی بر دانش، فعالیت‌های ارزش‌آفرین سازمان فقط به دارایی‌های مشهود آن‌ها نیست. امروزه دانش و قابلیت‌های کارکنان، روابط با مشتریان، تأمین‌ کنندگان کیفیت، محصولات و خدمات، فناوری اطلاعات، فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه‌ای دارایی‌هایی به مراتب ارزشمندتر از دارایی‌های فیزیکی محسوب می‌شوند و توانمندی سازمان‌ها در به کارگیری این دارایی‌های نامشهود، قدرت اصلی ارزش آفرینی آن‌ها را رقم می‌زند.

در کتاب مدیریت منابع انسانی با رویکرد یکپارچگی و اعتماد سازمانی (Human resource management) می‌خوانیم که، مدیریت بر مبنای اعتماد، بیانی نوین از اندیشه‌ای کهن است که جای آن در روابط امروزی به خوبی نمایان و آشکار است و ساز و کارهای آن می‌تواند در راه کسب اثربخشی فردی و سازمانی موثر واقع شود. در سازمان‌هایی که اعتماد در سطح پایین قرار دارد، کارکنان در سطح بالایی از استرس عمل می‌کنند. کارکنان در جریان تصمیم‌گیری دخالت داده نمی‌شوند، یا موقعی که تصمیمات اشتباه باشد آن‌ها مقصر شناخته می‌شوند که این امر از تمرکز کارکنان روی کاری که انجام می‌دهند جلوگیری می‌نماید و در نهایت فرآیند تصمیم‌گیری ضعیف شده، کیفیت تصمیمات پایین می‌آید.

اهمیت اعتماد به این دلیل است که مدیران به دنبال درک و شناخت چگونگی ایجاد همکاری مؤثر در سازمان‌ها هستند. اعتماد، عاملی کلیدی است که همکاری را به وجود می‌آورد و اعتماد متقابل اعضا به یکدیگر، منجر به عملکرد عالی در تیم‌ها می‌گردد. نظریه‌پردازان مدیریت در دوره معاصر اعتماد را به عنوان یک عنصر مهم عملکرد در اتحاد درون شرکت‌ها و نیز در میان شرکای استراتژیک شناخته‌اند.

امروزه افزایش رقابت میان سازمان‌ها، مواجه شدن با تفاوت‌های فرهنگی، نیروهای کار موقتی، گروه‌های وظیفه‌مدار و استفاده از تیم‌های کاری مجازی در اثر پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات، به صورت امری رایج در آمده است و همه نشانگر تغییرات سریع در محیط کاری است. این تغییرات تعاملات میان مدیران و همکاران جدید را افزایش داده و نیاز به برقراری اعتماد را به عنوان ضمانتی برای حفظ روابط با یکدیگر، ضروری ساخته است.

تقویت اعتماد و رفتارهای شهروندی سازمانی، عملکرد و کارایی سازمان‌ها را ارتقا بخشیده و بقای بلند مدت آن‌ها را تضمین می‌کند. بنابراین، شناخت اثرات انواع مختلف اعتماد سازمانی بر یکپارچه‌سازی مدیریت منابع انسانی برای بسیاری از مدیرانی که در جستجوی افزایش اثربخشی هستند، مفید بوده و تهیه مطالب علمی به زبان فارسی جهت استفاده دانشجویان، محققان، مدیران و سایر علاقمندان، ضروری به نظر می‌رسد.

در بخشی از کتاب مدیریت منابع انسانی با رویکرد یکپارچگی و اعتماد سازمانی می‌خوانیم:

مدیریت منابع انسانی محصول جنبش روابط بشری در اوایل قرن بیستم است، زمانی که محققان شروع به مستندسازی روش‌های ایجاد ارزش‌های کسب‌وکار به وسیله مدیریت استراتژیک نیروی کار کردند. در محیط کاری فعلی، تمام شرکت‌های جهانی بر ابقای استعداد و آگاهی نیروی کار تمرکز دارند. تمام شرکت‌ها می‌کوشند تا ترک خدمت کارکنان را کاهش دهند و آگاهی آنان را ارتقاء بخشند. استخدام نیروی کار تازه نه تنها هزینه‌های بالایی به بار می‌آورد، بلکه خطر آمدن افرادی را که نتوانند جای فردی را که قبلاً در آن منسب کار می‌کرد، پر کنند، را افزایش می‌دهد.

بخش مدیریت منابع انسانی تلاش می‌کند تا با پیشنهاد دادن مزایای جذاب به کارکنان، خطر از دست دادن آگاهی را کاهش دهند. همانطور که اشاره شد مدیریت منابع انسانی در اوایل قرن بیستم پایه‌گذاری شد و تحت تأثیر نظریات فردریک وینسلو تیلور قرار گرفت. تیلور معتقد بود که واژه مدیریت علمی (که بعدها با واژه «تیلوریسم» بیان می‌شد) را تعریف کرد و تلاش کرد که به وسیله آن بهره‌وری اقتصادی را در شغل‌های مولد افزایش دهد. او در نهایت یکی از اصلی‌ترین ورودی‌ها را وارد فرایند تولید (کار) کرد و سعی در کشف بهره‌وری نیروی کار نمود.

شایان ذکر است که جنبش روابط انسانی از تحقیقات التون مایو و دیگران سرچشمه گرفت که مطالعات هاثورن در این زمینه بسیار تاثیرگذار بود. بعدها تلاش‌های معاصر به وسیله آبراهام مازلو، کورت لوین، ماکس وبر، دیوید مک کللند و فردریک هرزبرگ پایه‌های مطالعات روان‌شناسی صنعتی و سازمانی، رفتار سازمانی و تئوری سازمانی را بنا نهاد، و برای مباحث علمی فضایی جدید ایجاد کرد.

منبع : https://www.ketabrah.ir/

 

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *