خیلی از کارکنان توانمند، وقتی قدرت تصمیمگیری به شیوهی خودشان را بهدست میآورند، به سمت سوءاستفاده از این قدرت میروند. البته احتمال فراوانی هم هست که این کارکنان از توانمندسازی برای دستیابی به اهداف شخصی خودشان به شیوهی بهتر و بیشتری استفاده کنند. شاید نسبت به تصمیماتی که در راستای بهره وری بیشتر گرفته میشوند هم احساس مسئولیت کمتری کنند. برای مثال، شاید بخواهند وقت خودشان را روی چیزهایی صرف کنند که ربط مستقیمی به کار ندارند، مثل استراحت و جلسه با دیگران.
۲. اختلافهای بینفردی
با توانمندی کارکنان، روابط بین فردی هم پیچیدهتر میشوند. این روابط میتوانند بین کارکنان و مدیران هم اختلاف و سوءتفاهم ایجاد کنند. در هر سازمان و فرهنگی که به آن تعلق داریم، وقتی مدیران با پذیرش فرهنگ توانمندسازی کارکنان دستوپنجه نرم میکنند، سلسلهمراتب سفت و سختی داریم. این اختلافها ممکن است منجر به شرایطی شوند که کارکنان و همینطور مدیریت نمیتوانند روابط کاری مناسبی در آن داشته باشند. حتی وقتی توانمندسازی میتواند کارکنانی مطیعتر و رضایت شغلی بیشتری را برای شما بهارمغان بیاورد، باز هم ممکن است مدیران در این فرایند بیبهره بمانند.
۳. هزینههای اضافیِ آموزش
در توانمندسازی کارکنان ممکن است علاوه بر قاطعیت، مهارتهای مدیریتی و همینطور روابط گروهی، نیاز به برنامهی آموزشی مناسبی برای آموزش کارکنان هم داشته باشید. اگر چه آموزش مفید است، اما شاید هزینههای اضافی و زمان بیشتری برای انجام این کار نیاز باشد. البته داشتنِ برنامهی آموزشی تضمین میکند که فرآیند توانمندسازی کارکنان نتایج مثبتی برایتان به ارمغان خواهد آورد.


دیدگاهتان را بنویسید