Hal Arkes روانشناس دانشگاه اوهایو دریافت که حسابداری ذهنی میتواند در مواجههی افراد با آنچه ناگهان بهدست میآورند نیز تأثیر بگذارد. برای نمونه این تأثیر را میتوان در مورد برنده شدن در لاتاری یا در حس میلیونها آمریکاییای که مالیات میدهند بررسی کرد. آنها مالیات میدهند و درعوض منتظر بازپرداخت آن از طرف دولت هستند. هردو آیتم، جایزهی لاتاری و خدماتی که در ازای پرداخت مالیات داده میشود جزو دستهی پولهای آزاد محسوب میشوند. در واقع پولی که بابت خدمات درمانی و رفاهی پرداخت نمیشود همان حس هدیه گرفتن یک سفر در پایان سال را در پی دارد.
Arkes و همکارانش درخلال یک تحقیق به داستان جالبی اشاره کردند: کارمندان یک شرکت انتشاراتی در باهاماس در جلسهی سالانه بابت یک قرارداد خوب، جایزهی نقدی دریافت کردند. برخی از آنها پول خود را به کازینو محلی بردنند و در واقع آن را باختند! جالب اینجاست که بسیاری از این افراد وقتی با پول خودشان در کازینو بازی میکنند بیشتر از ۵۰ دلار نمیبازند، اما این شرایط زمانی که با پول جایزهشان بازی میکنند متفاوت است، درحالیکه قویا و قطعا این پول هم پول آنهاست!
اما حسابداری ذهنی با دیگر قطعات پازلی که ما در ابتدای بحث به آن اشاره کردیم چه میکند؟ چرا پیدا کردن تاکسی در یک عصر بارانی کار دشوارتری است؟ حسابداری ذهنی مانند حسابداری مالی تلاش میکند که ما زودتر دفتر حسابوکتابمان را جفتوجور کنیم و ببندیم! اما مردم در مشاغل مختلف به شیوههای متفاوتی حسابوکتاب خود را جفتوجور میکنند. حقوقبگیرها ممکن است این حسابوکتابها را ماهانه انجام بدهند اما تاکسیرانها آن را روزانه انجام میدهند. در روزهای بارانی کسبوکار تاکسیرانها سکهتر است. بنابراین زودتر از روزهای قبل به هدف مالی خود میرسند و بعد به خانه میروند! Thaler به چنین چیزی معتقد است! برای همین است که شما در یک عصر بارانی، تاکسیهای کمتری در خیابان مشاهده میکنید.
منبع : سایت چطور دات کام
دیدگاهتان را بنویسید