هوش تجاری در قالب هر تعریفی به دنبال افزایش سودآوری سازمان با استفاده از اتخاذ تصمیمات هوشمند و دقیق است و به طور اعم می توان اهداف زیر را برای این رویکرد نوین عنوان کرد.

1 – تعیین گرایش های تجاری سازمان که موجب می شود سازمان بدون اتلاف وقت، هزینه و انرژی در سایر مسیرها روی اهداف کلان و اساسی خود متمرکز شود.

2- تحلیل عمیق بازار.

3- پیش بینی بازار که می تواند قبل از اینکه رقبا سهم بازار خود را توسعه دهند، منافع جدید به وجود آمده در بازار را عاید سازمان کند.

4- بالابردن سطح رضایتمندی مشتریان که می تواند موجبات استمرار کسب و کار باشد و از دست دادن این اعتماد و رضایتمندی مراتبی را برای بنگاه به همراه دارد.

5- شناسایی مشتریان دائمی که وفادارند. می توان با پیگیری رفتار آنان، جهت گیری های کلان و استراتژیک را انجام داد.

6- تقسیم بندی مشتریان و متعاقبا ایجاد تنوع در روش برخورد با هر گروه از مشتریان.

7- افزایش کارایی سازمان در امور داخلی و شفاف سازی رویه فرآیندهای کلیدی.

8- استانداردسازی و ایجاد سازگاری بین ساختارهای سازمان.

9-تسهیل در تصمیم گیری که جزو اهداف اساسی هوش تجاری محسوب می شود.

10- تشخیص زودهنگام خطرات قبل از اینکه سازمان را به مخاطرات جدی بکشاند و شناسایی فرصت های کسب و کار قبل از اینکه رقبا آن را تصاحب کنند.

با توجه به موارد فوق می توان گفت که احساس نیاز به وجود هوش تجاری در سازمان برای اولین بار در سطوح بالای مدیریتی احساس می شود و از بالای هرم ساختار سازمانی به بخش های زیرین منتقل می شود، ولی برای ایجاد آن باید از پایین ترین سطوح و لایه ها شروع کرد.

مصطفی کرمانی

مهندس شیمی صنایع نفت و گاز - MBA دانشگاه شهید بهشتی - مدیر پروژه ، برنامه ریز و کنترل پروژه شرکت دوام انرژی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *