برداشت و استنباط کارکنان از برند کارفرما باید با آن تصویر برونسازمانی که یک سازمان از خود ارائه میدهد مطابقت و همخوانی داشته باشد. اگر بین برداشت کارکنان از سازمان با تصویر دلخواهی که خود سازمان سعی به خلق آن دارد ناهمگونی مشاهده شود، برند کارفرما حامل یک پیام گمراهکننده خواهد بود که حاصل آن با منافع و تعامل ارتباطی سازمان با سهامدارن خود در تضاد است. همانطور که کارکنان سازمان میتوانند تأثیرگذارترین سفیران برند سازمان خود باشند، این احتمال نیز وجود دارد که به صف جدیترین منتقدانتان آن نیز بپیوندند.
بنابراین بسیار اهمیت دارد که برند کارفرما در ناخودآگاه تکتک کارکنان سازمان حضور مستمر و جداییناپذیر داشته باشد، به این معنی که تکتک کارمندان باید بتوانند رفتارها، عقاید و فرهنگ برند را به همان ترتیبی که مورد پسند سازمان است بازنمایی کنند. همچنین توجه داشته باشید که این میزان از تعهد سازمانی یک شبه حاصل نمیشود. موفقیت برند کارفرما نیازمند سرمایهگذاری روی کارکنان فعلی است. سازمانهایی که از یک طرف به کارکنان بالقوه وعدهی آموزش و پیشرفت شغلی میدهند و از فرهنگ آمیخته با نوآوری و بلند همتی دم میزنند و از طرف دیگر به کارکنان فعلی خود هیچ امکانات و مزایایی ارائه نمیدهند، بیشک در روند خلق و توسعهی برند کارفرما با شکست مواجه خواهند شد. درست است که برند کارفرما باید روی نقاط قوت درون سازمان تکیه کند، اما تصویری که به دنیای بیرون از سازمان عرضه میشود باید با واقعیت موجود در نهاد سازمان همسو باشد تا افراد بتوانند با این تصویر ارتباط واقعی و قابلفهم برقرار کنند.
دیدگاهتان را بنویسید