هم افزایی ایجاد یک کل است که بیشتر از مجموع ساده قطعات آن است.. سینرژی یا همافزایی را میتوان در طبیعت مشاهده کرد. حرکات دسته جمعی و V شکل غازهای وحشی نمونه بارزی از سینرژی است یا مسابقات دوچرخهسواری تیمی که دوچرخهسواران هر تیم پشتسر هم در یک خط راست حرکت میکنند و مداوم جای نفر اول تعویض میشود تا شکافتن هوا در کل گروه انجام شود و بازده یا راندمان کل تیم بالا رود. کارکرد جمع دو یا چند نفر که برای رسیدن به هدفی مشترک، یکدیگر را یاری میدهند، همواره بیش از مجموع کارکرد تکتک آنهاست.
گروههای موسیقی مثال خوبی برای سینرژی است. صدای مجموعه سازها، که هماهنگ با یکدیگر نواخته میشود، احساس خاصی را در ذهن شنونده پدید میآورد که صدای تک تک آلات موسیقی به تنهایی، آن را ایجاد نمیکند.
اما همیشه در مدیریت استراتژیک این مصراع از شعر کهن ایرانی را به یاد داشته باشید. ” که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها”
همافزایی همیشه هم باعث بهتر شدن نتیجه کار گروه نخواهد شد. اگر حتی یکی از اعضای گروه، نتواند خود را با سایرین هماهنگ سازد، نهتنها کار خود را از بین میبرد، بلکه کار کل گروه را نیز بیارزش میسازد. راز سینرژی در انرژی نهفته در پیوندهای درون سیستم است. اگر ارتباطات بین اجزای سیستمها به خوبی تعریف و پیادهسازی شود، میتواند سبب افزایش کارکرد کل سیستم شود. با به اشتراک گذاشتن تجربه و دانش تکتک اجزای گروه، عنصر دانایی جدیدی تشکیل میشود که تا پیش از آن هرگز وجود نداشته است. چگونگی انتخاب اجزای گروه، بهعنوان یک سیستم و تعیین ارتباط آنها، بسیار مهم و تعیینکننده پیروزی یا شکست گروه است.
مارک سیرور، در اوایل کتاب خود با نام “تله همافزایی” The Synergy Trap ، توضیح میدهد که تعریف رایج سینرژی، ۲+۲=۵ است. اما در ادامه این کتاب نشان خواهد داد که چنین تعریفی تا چه حد خطرناک است.
ساده ترین راه برای باختن در بازی خریداری شرکتها این است که نتوانیم سینرژی را بر اساس بهبود واقعی در مزیت رقابتی [بر اساس معیارهای] قابل اندازه گیری بسنجیم.
به عبارتی، ۲+۲ قرار نیست همیشه پنج شود و اتفاقاً مواردی که این حاصلجمع، حتی از چهار هم کمتر شود، کم نیستند. مگر اینکه واقعاً در اثر ادغام، مزیتهای رقابتی جدیدی ایجاد شود که قبلاً وجود نداشته است.
شاید به همین دلیل است که Mark Latash، وقتی مفهوم سینرژی را مطرح و بررسی میکند، توضیح میدهد که سینرژی زمانی میتواند به وجود بیاید که موارد زیر (یا بخشی از آنها) وجود داشته باشد:
Sharing: به اشتراک گذاری [منابع، فرصتها، اطلاعات، خروجیها و …]
Flexibility / Stability: انعطاف پذیری بیشتر یا ثبات بیشتر
Task-dependence: وابستگی وظایف به یکدیگر
دیدگاهتان را بنویسید