کارآفرینهای موفق عاشق این هستند که بنشینند و برایتان داستان اولین مشتریای که به چنگ انداختند تعریف کنند. داستانها هم اکثرا اینجوری است که اغلبشان همان موقع که داخل گاراژ یا کُمد دیواری خانهشان در حال کار کردن بودند، کارت ویزیتهای شیک و پیکی چاپ میکردند که رویشان لوگوهای دلربایی طلاکوب شده بود و آنها را به دست مشتری میدادند و قرارداد همکاری را منعقد میکردند؛ راه فروش همین است.
خالیبندی کردن درباره ثبات شرکت یا درندشت بودن فعالیت اقتصادی آن، برای خواباندن مشتری در آب نمک، کاری است که در افسانهها جواب میدهد. حتی اگر محصولتان هنوز آماده نیست، میتوانید از روش مشابهی برای جمع کردن پول کسبوکار استفاده کنید. از این روش که در میان سرمایهگذارها و شرکای تجاری حس رقابت برای اول بودن را به راه بیندازید.
دیدگاهتان را بنویسید