۴. تلاش برای اثبات حرف خود
با مخاطب کلنجار میرویم و درگیر میشویم. درنتیجه، فرایند ارتباط دوجانبه به مجادلهای برای اثبات حرف ما تبدیل میشود.
۵. پیشداوری مخاطب
مخاطب را پیشداوری میکنیم و سعی داریم ذهنش را بخوانیم. درنتیجه، مسیر ارتباطیای مبتنی بر این باورهای ناشی از بازپرسیهای ذهنی را پیش میگیریم. بهعنوان مثال، فروشنده با خودش میگوید من مطمئنم این حرفها را میزند که تخفیف بگیرد، درنهایت هم میخواهد نصف پول را بدهد، من هم بلدم چطور بهنفع خودم کار کنم!
۶. پریدن وسط حرف مخاطب
حرف گوینده را به بهانههای مختلف قطع میکنیم. این بهانهها ممکن است بهدلیلِ ذخیرهی زمان، تصحیح اشتباه، بهرخکشیدن میزان دانش خودمان و … باشند. این خطایی جبرانناپذیر است.