صلح مصدر است و به معنی آشتی و تسالم و توافق میباشد وعبارت است از تراضی و تسالم بر امری، خواه تملیک عین باشد یا منفعت یا اسقاط دین یا حق و یا غیر آن. در حقوق برخی از کشورها، عقد صلح تنها به دفع ترافع و پایان بخشیدن به دعوا به کار میرود. از منابع احکام صلح در فقه نیز بهخوبی استنباط میشود که عقد صلح به همین منظور در قرآن و سنت آمده است. قانون مدنی ما نیز همین مفهوم گسترده از صلح را پذیرفته است. زیرا مادهی ۷۵۲ قانون مدنی اعلام میکند که «صلح ممکن است درمورد رفع تنازع موجود یا جلوگیری از تنازع احتمالی یا درمورد معامله و غیر آن واقع شود» و در مادهی ۷۵۸ نیز آمده است که «صلح در مقام معاملات، هرچند نتیجهی معاملهای را که به جای آن واقع شده است میدهد، لیکن شرایط و احکام خاصهی آن معامله را ندارد.
بنابراین اگر مورد صلح عین باشد، درمقابل نتیجهی آن همان نتیجهی بیع خواهد بود اما بدون اینکه شرایط و احکام خاصهی بیع در آن مجری شود. لذا هیچ محدودیتی برای صلح وجود ندارد.» بدیهی است که در مقام بین صلح و سازش، معنای دوم صلح یعنی جایی که صلح وسیلهی انجام معاملات قرار میگیرد، مدنظر نخواهد بود؛ بلکه تنها مفهوم اول صلح که برای رفع تنازع و دعاوی احتمالی یا موجود به کار میرود مبنای تفکیک قرار خواهد گرفت.
تفکیک میان سازش و صلح نیز همچون تفکیک سازش از میانجیگری دشوار است. زیرا موضوع هر دو سخن، حل اختلاف به شیوهی دوستانه است. در هر دو مورد، اختلافات به شیوهی قراردادی حلوفصل میشوند. زیرا صلح نیز همانند صورتجلسهی سازش که به امضای طرفین اختلاف میرسد، یک قرارداد محسوب میشود.(مواد ۲۰۴۴ تا ۲۰۵۸ قانون فرانسه)
می توان تفاوت سازش و صلح را در دو مورد خلاصه کرد:
- طبق قانون، صلح تشریفاتی است و باید بهصورت کتبی تنظیم شود، درحالی که کتبی بودن در سازش غیرقضایی الزامی نیست.
- توافق طرفین که محدوده و شروط سازش را معین میکند. به تعبیر دیگر همین که طرفین در سازش به توافق برسند، سازش محقق گردیده است و چگونگی تنظیم شروط سازش فاقد ماهیت است؛ اعم از اینکه گذشت و اعطای امتیاز از سوی یکی از طرفین اختلاف باشد یا بهصورت متقابل عمل آید. درحالی که طبق رویهی قضایی فرانسه، در صلح باید اعطای امتیاز و گذشت بهصورت دو جانبه صورت گیرد.