سیستم پاداش و تنبیه متعادل تأثیر بسزایی روی عملکرد کارکنان دارد. در سازمانهایی که این سیستم حرفهای طراحی شده است، کارمندان میدانند در صورت خطا یا کوتاهی در انجام وظایفشان تنبیه میشوند. بنابراین تلاش میکنند کارهایشان را کامل و درست انجام دهند. آنها همچنین میدانند اگر کیفیت کاری که تحویل میدهند بهجای ۱۰۰درصد، ۱۱۰درصد باشد پاداش میگیرند، پس برای بهبود عملکرد میکوشند.
گاهی در سازمان تنبیه وجود دارد و کارمندان میدانند اگر کارشان را درست انجام ندهند توبیخ میشوند، اما خبری از برنامههای تشویقی نیست. برای مسئولان سازمان اهمیت ندارد که کارمندان چقدر کارشان را خوب انجام دادهاند و هرچقدر هم که کارشان عالی باشد، نه بهشان پاداش میدهند و نه ازشان قدردانی میکنند. آنها معتقدند خوب انجامدادن کارها وظیفه کارمندان است. در این حالت، کارمندان بهمرور انگیزه خود را از دست میدهند و برای بهترشدن تلاش نمیکنند.
نتیجه منفی پاداشدادن بدون توجه به شایستگیها
در برخی از سازمانها سیستم پاداش وجود دارد، اما کارمندان همچنان انگیزهای برای کار ندارند. دلیلش این است که پاداشها فقط به گروه خاصی تعلق میگیرند و مبنای پاداشدادن شایستگی کارمند و کارهایش نیست. مثلا ممکن است مدیر فقط به افرادی پاداش بدهد که بیدلیل از او تعریف میکنند، حتی اگر کارشان را خوب انجام ندهند. در این صورت کارمندان دیگر هم یاد میگیرند و بهجای تلاش برای ارائه کار بهتر، بیهوده از مدیر تعریف میکنند.
۲. محدودکردن کارمندان و مدیریت استبدادی
بعضی مدیران برای دستیابی به اهداف خودشان تلاش میکنند کارمندان را بیاطلاع نگه دارند. آنها معتقدند کارمندان فقط باید وظیفهای را انجام بدهند که به آنها محول شده است و حق تصمیمگیری یا سؤالکردن ندارند. این دسته از مدیران معمولا اجازه نمیدهند کارمندان از وقایع داخل سازمان، سیاستها و راهبردها باخبر شوند. سادهتر بگوییم، آنها سازمان را مثل دیکتاتورها مدیریت میکنند.
کارمندان ربات نیستند که فقط برای انجام کاری بهشیوه مشخص برنامهریزی شده باشند. آنها به آزادی عمل و قدرت تصمیمگیری نیاز دارند و باید بتوانند در حیطه اختیاراتشان تغییراتی ایجاد کنند. همچنین لازم است به میزان لازم از آنچه در سازمان میگذرد اطلاع داشته باشند، سؤال بپرسند و یاد بگیرند.