دیل و کندی در کتاب خود با موضوع فرهنگ، پیشنهاد کردند که اساسِ فرهنگ سازمانی، مجموعهی به هم پیوستهای از شش عنصر فرهنگی است:
تاریخچه: روایت مشترکی از گذشته که فرهنگ سازمانی را پایهریزی میکند. سنتهای گذشته، افراد را به ارزشهای اصلی و زیربنایی سازمان، سوق میدهد.
ارزشها و باورها: هویت فرهنگی حولِ باورهای مشترک شکل میگیرد. این باورها و ارزشهای مشترک تعیین میکنند سازمان پای چه ارزشهایی میایستد.
مراسم و تشریفات: مراسم و تشریفات، سبب گردهم آمدنِ روزانهی کارمندان میشود، مثلا جلسات آخر روز کاری یا صرفا خداحافظی از همه، پیش از خروج از محل کار.
داستانها: داستانهای شرکت معمولا نمایانگرِ ارزشهای شرکت هستند و بهنحوِ چشمگیری، کارهای برجستهی کارمندانی را موضوع خود میکنند که به این ارزشها در عمل، شخصیت میدهند. داستانها به کارمندان اجازه میدهد انتظاراتی را که سازمان از آنها دارد، بشناسند و ارزشهای سازمان را بهتر درک کنند.
شخصیتهای قهرمان: کارمندان و مدیرانی میتوانند جزو شخصیتهای قهرمان باشند که بهواسطهی تجسم بخشیدن به ارزشهای سازمانی، ترفیع گرفتهاند. این قهرمانها نقش الگو را بازی میکنند و سخنها و رفتارشان نشانههای ایدهآلی برای الهامبخشی به سایرین است.
شبکهی فرهنگی: شبکهی غیررسمی درون سازمان معمولا جایی است که در آن، مهمترین اطلاعات آموخته میشود. نقشآفرینانِ غیررسمی عبارتند از:
داستانسراها که مشاهدههایشان را از اتفاقات تفسیر میکنند و داستانهایی خلق میکنند که میتوان آنها را برای آشنایی بیشتر تازهواردها با فرهنگ سازمان، نقل کرد.
سخنچینها که خودشان با در نظر گرفتن وقایع کنونی، داستانهای خودشان را سرهم میکنند و اطلاعات جالبی را در اختیار افراد میگذارند. کارمندان میدانند که نباید این اطلاعات را همانطور که هستند، بپذیرند، با وجود این، از ارزش سرگرمی این داستانهای ساختگی لذت میبرند.
پچپچکنندهها چشم و گوش افراد قدرتمند سازمان هستند. همه میتوانند از آنها برای رساندن پیامشان به گوش مقامات بالا، بدون کانالهای رسمی ارتباطات، استفاده کنند.
جاسوسها که اطلاعات باارزشی را در اختیار مدیریت ارشد میگذارند و آنها را در جریان وقایع روزانه قرار میدهند.
کارمندان با سابقه محافظان ارزشهای فرهنگی هستند. آنها زیروبم تاریخچهی شرکت را میدانند و میتوان برای تفسیر یک موقعیت کنونی با استفاده از باورها، ارزشها و رسوم گذشتهی شرکت، به آنها تکیه کرد.