«مثلث مخوف» زمانی رخ می‌دهد که شرکت‌ها بر استراتژی‌ای که ترکیبی است از «شلیک بدون هدف» و «حفظ و امتناع» تکیه می‌کنند. آنها بدون اینکه پیام اصلی خود را مشخص کنند، کارمندان را با اطلاعات بمباران می‌کنند و سپس از صحبت کردن در مورد مسائل شرکت مانند بازساری ساختار شرکت یا تعدیل نیرو در آینده، تا زمانی که واقعا مجبور شوند اجتناب می‌کنند، زیرا نمی‌خواهند کارمندان را بی‌جهت ناراحت کنند.

این کار موقعیتی متناقض ایجاد می‌کند که در آن مدیران تمامی اطلاعاتی که کارمندان ممکن است نیاز داشته باشند را در اختیارشان قرار می‌دهند اما در عین حال مهم‌ترین مسائلی که برای کارمندان اهمیت دارند را از آنها مخفی نگه می‌دارند. درنتیجه فضای بی‌اعتمادی و نارضایتی ایجاد می‌شود و در نهایت به تشکیل «مثلث مخوف» می‌انجامد.

وقتی این وضعیت ایجاد شود تا مدت‌ها باقی می‌ماند، زیرا هم مدیران سازمان و هم کارمندان متوجه نیستند که در محیطی ناپایدار مشغول به فعالیت‌اند. مدیران تمایلی ندارند اعتراف کنند که خیلی چیزها را نمی‌دانند. کارمندان باید این موضوع را بپذیرند که در محیطی که به سرعت در حال تغییر است، خیلی چیزها را نمی‌توان با قطعیت دانست.

مؤثرترین راه برای مقابله با این وضعیت، به‌کارگیری استراتژی تأکید و کشف برای منتقل کردن این پیام است که کارمندان باید این ناپایداری را که بر اهداف سازمان تأثیر می‌گذارد بپذیرند.

 

کلمات کليدي :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *